خاطرات شهدا: شهید "محمد طالبیان" به روایت دوستان و همرزمان
پنجشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۰۷:۴۸
وقتی کسی برای دیدنش به شهرداری می رفت، می گفت: اگر کارت غیر اداری است، بعدا بیا منزل با هم می نشینیم، چای و میوه می خوریم و حرف می زنیم.

نوید شاهد همدان:

رحمان نادری: یک روز به شهرداری رفتم و خواستم آدرسی را برایم بنویسد. خودکاری را که در دست داشت و با آن مینوشت، روی میز گذاشت و بلند شد و از جیب کتش که به جالباسی آویزان بود، خودکار و تکه ای کاغذ بیرون آورد و نشانی را روی آن نوشت و به دستم داد.

همین طور که نگاهش کردم، با تعجب پرسیدم: مگر خودکار دستت نبود که بلند شدی رفتی از جیبت خودکار دیگری برداشتی؟!

گفت: این مال خودم نیست، ولی آن مال من است! وقتی کسی برای دیدنش به شهرداری می رفت، می گفت: اگر کارت غیر اداری است، بعدا بیا منزل با هم می نشینیم، چای و میوه می خوریم و حرف می زنیم.

به همین صورت، تلفن های شخصی را توی اداره سریع جواب میداد و زود خداحافظی می کرد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده